من سالها در گیر کار در شرکت های مختلف و استرس های ناشی از آن بودم. یک روز وقتی در یک کافه نشسته بودم متوجه شمعی شدم که آرام سوسو می زد. فکری به ذهنم خطور کرد؛ چه می شد اگر می توانستم شمع های خودم را خلق کنم تا شاید بتوانم آرامش را به خودم و اطرافیانم هدیه کنم؟ آن لحظه جرقه یک سفر را زد. من آن را امتحان کردم، و نتایج چیزی جز جادو نبود.